کد مطلب:166488 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

شهادت شوذب
عابس بن ابی شبیب شاكری نزد شوذب آمد، تا از تصمیم او آگاه شود، زیرا این دو از پیش با هم آشنا و همراه بودند، شوذب از پناهندگان و هم پیمانان قبله شاكر بشمار می آمد و از اینرو به او ولی شاكر، می گفتند، و عابس از مردان بزرگ آن قبیله بود، و به همین جهت عابس با او به مشورت پرداخت و پرسید:

چه نیتی داری؟ با خود اندیشیده ای كه چه كنی؟

شوذب پاسخ داد: بر آنم كه همراه تو در راه فرزند دختر پیامبر خدا، نبرد كنم تا كشته شوم. عابس گفت: از تو جز این گمان نمی رفت. پس نزد ابی عبدالله (ع) برو، تا تو را همچون دیگران در زمره یاران خویش بشمار آورد و من نیز تو را چنان به حساب آورم. اگر من هم اكنون كسی از تو نزدیكتر داشتم او را پیش از خود به میدان می فرستادم تا سوك او مایه پاداش بیشتر من گردد، زیرا امروز شایسته است كه تا سر حد توان خویش در جستجوی اجر بیشتری باشیم، برای آنكه پس از امروز كرداری دیگر نخواهد بود، بلكه هنگام حساب و بررسی اعمال فرا می رسد. پس نزد حسین (ع) رفت و سلام كرد و پس از گرفتن اجازه، عازم میدان كارزار شد و پس از نبردهای پی در پی به شهادت رسید. [1] .

درود خدا بر او باد! این مرد بزرگ كه از شیعیان پاك و فداكار بود و از سربازان شجاع سپاه امیرمؤمنان علی (ع) به شمار می آمد و بسیاری از گفتارهای آن حضرت را به خاطر سپرده بود پس از آمدن مسلم به كوفه، بدو پیوست (به همراه عابس) نامه وی را برای حسین (ع) به مكه آورد، و همچنان در خدمت آن حضرت بود، تا در كربلا بدینگونه به فیض شهادت نائل گردید. [2] .



[1] طبري، ج 5، ص 444.

[2] شرح حال او را، مي توان در كتابهاي مستدرك الوسائل و لؤلؤ و مرجان تأليف حاج ميرزا حسين نوري و فرسان الهيجا تأليف شيخ ذبيح الله محلاتي مطالعه كرد.